موج سبز


20Jun2009دبی               هتل الضیافه 2             ساعت 2:40 نصف شب به وقت محلی

 

نشستیم با نیکنام داریم تو FaceBook ، پوکر بازی می کنیم. این در حالیه که تو مملکت کلا FaceBook ، فیلتر شده.

اینجا با تاریخ میلادی کار میکنن و نمی دونم الان چندم خرداده. فقط می دونم جمعه که تو کیش به میرحسین رای دادیم، 22 خرداد 88 بود. یکی از عدد هایی که قطعا تو تاریخ ایران موندگار می شه. داره میشه یه هفته که اینجام. خیلی دلم می خواست تهران بودم. بلوایی بوده این هفته اونجا...

نمی دونم از خاطرات اینجا بنویسم یا از احساسات ناسیونالیستیم!؟

صبح شنبه که با تلفن نجمه بیدار شدم باورم نمیشد احمدی ، دو برابر موسوی رای آورده!

شبی که به کوی حمله کردن، ما با بچه ها تو York بودیم. اون روزی که اعتصاب شد و ملت سر کار نرفتن ما داشتیم مثل اسب اینجا کار می کردیم. از یه طرف به شدت درگیر کار بودیم از یه طرف دلم می خواست تهران بودم و تو شلوغیا ، از یه طرف نگران نجمه بودم.

خونه کامیار که رفتیم، اصلا حواسم به شلم نبود، همه ش فکر و ذکرم تهران بود. چقدر خیام بیچاره sms داد که منو راضی کنه شراب بخورم! نا امیدش کردم.

امشب نفهمیدم کی رسیدیم جمیرا. میخ اخبار رادیو VOA بودم. خبر اول همه شبکه ها شده انتخابات ایران.

دلم خیلی تنگ شده. امروز که به ساعت کاری کیش ایر نرسیدیم نزدیک بود اشکم در بیاد. دلم واسه نجمه یه ذره شده. گرچه عروسکشو برام گذاشته، ولی خودش یه چیز دیگه اس ;)

دوس دارم یه چیز کوچولو هم که شده براش به عنوان سوغاتی بگیرم ( یا کادوی روز زن که امسال فراموش شد با این اوضاع) ولی دریغ از یه ساعت وقت آزاد. شاید فردا بشه بریم CityCenter .

با آدمای زیادی آشنا شدم تو این سفر. که از هرکدوم هم خاطره دارم. موبایل کاپتان خسروی رو انداختم تو دریا، بنده خدا انقدر آقاس این آدم، ازم تشکر هم کرد! آقای ایلیاتی که تا قبل از اینکه ببینمش فکر می کردم ایتالیاییه! با کارمندای فیلیپینیش که دفعه اول که برامون نوشیدنی آورد، دو زانو رو زمین نشست و من با دهن باز نیگاش می کردم! کامیار و خانمش نسیم. رضا، دوست نیکنام که نمایندگی شرکت فواره سازی TOBA آمریکا رو اینجا گرفته.

شیخ عبدالرزاق یوسفی که برای جلسه بردمون تو آلوده فروشی وسط بازار!

پرسنل شرکت KITO با ساختمون قشنگ رو به گریک شارجه.

خونواده نیکنام و شهاب که تو کیش تو کافی شاپ کلوپ SeaMaster دیدیمشون.

و خیلی های دیگه...

کلا احساسات متفاوتی داشتم نسبت به زندگی و آینده و مملکت و ...

طول می کشه تا هضمش کنم.

گفتم هضم یاد غذاهایی افتادم که خوردیم!

مطبخ عروس لبنان، بوفه ایرانی دانیال، رستوران چینی پایین خونه کامیار، رستوران هانی، دجاج لازم KFC، رویال برگر مک دونالد، همبرگر برگر کینگ، پیتزا بازاریی که با رضا تو میدون جمال خوردیم.... ( فحش نده عزیزم! ;) )

برم بخوابم. خدا کنه فردا جور بشه برگردم.

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نجمه دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:48 ب.ظ

حیف که اینجا نمیشه فحش داد.................. عزیزم..................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد