به نام پدر


من باز مانده ی پسر نوح

در گذشت اعصار و قرونم 

که هنوز غرق می شوم و

چشم به راه پدری هستم 

که خداوار 

بهایم را جفت جفت

در کشتیش جا می دهد 

و مرا به طوفان می سپارد.


من باز مانده ی پسر ابراهیمم

آنگاه که به بهانه ی خنجر خدا

لحظاتی خود را

به خیال پشت گرمی پدر 

سپرد.


من باز مانده ی پسر مریمم

که صلیب بر دوش 

تا ابد 

در پی پدرم.


من بازمانده پسر خوانده فرعونم

که وقتی مادرم مرا به آب انداخت

پدرم نبود.


من بازمانده ی پسر یعقوبم

که پدرم 

با اینکه گرگی برادرانم را می دانست

مرا به دستشان سپرد.


من بازمانده پسر آدمم.

هابیل یا قابیلش فرق نمی کند.

باز مانده پسر آدمم.

آدمی که چون پدر نداشت،

هیچگاه حس مرا نسبت به خودش نشناخت.


من بازمانده ی آدمم

وقتی پدر را 

که در باغ با او بازی میکرد

نشناخت

و بازیش را خورد.


نظرات 1 + ارسال نظر
نجمه شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:47 ب.ظ

زیبا ولی غمگین ...

و تو چگونه پدری خواهی شد برای پسرت؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد